آسیب نخاعی SCI آسیب به نخاع است این یک نوع آسیب شدید جسمی بسیار جدی است که احتمالا در اکثر جنبه های زندگی روزمره تاثیر ماندگار و قابل توجهی دارد (1).که منجر به از بین رفتن عملکرد ، مانند تحرک و یا احساس می شود. علل عمده صدمات نخاعی عبارت است از تروما ( تصادف رانندگی ، شلیک گلوله ، سقوط و غیره ) یا بیماری ( فلج اطفال ، اسپینا بیفیدا، آتاکسی فریدریش و غیره )
نخاع برای از بین رفتن عملکرد لازم نیست قطع شود. در حقیقت ، در بیشتر افراد دارای آسیب نخاعی ، بند ناف سالم است ، اما آسیب دیدن آن باعث از بین رفتن عملکردد می شود. آسیب نخاعی با صدمات کمر مانند دیسک پاره شده ، تنگی نخاع یا اعصاب مینا شده بسیار متفاوت است.اگر فرد فقط استخوانهای اطراف نخاع ( مهره ها ) آسیب دیده و نخاع آسیب نبیند ، فرد می تواند پشت یا گردن خود را بشکند اما آسیب نخاعی را حفظ نمی کند(2).
نخاع یک دسته اعصاب و بافت دیگر است که مهرهای ستون فقرات را درخود جای داده و از آن محافظت می کند. مهره ها استخوان هایی هستند که در بالای یکدیگر جمع شده اند و ستون فقرات را تشکیل می دهند. ستون فقرات دارای اعصاب زیادی است و از پایه مغز در قسمت پشتی امتداد دارد و به باسن نزدیک می شود.
نخاع مسئول ارسال پیام از مغز به تمام قسمت های بدن است. همچنین پیام هایی از بدن به مغز ارسال می کند. ما به دلیل پیام هایی که از طریق نخاع ارسال می شود ، می توانیم درد را درک کرده و اندام خود را جابه جا کنیم.
اگر نخاع جراحتی متحمل شود ، ممکن است برخی یا همه این تکانه ها نتوانند از بین بروند. در نتیجه ، از دست دادن کامل یا کل احساس و تحرک در زیر آسیب است. آسیب نخاعی نزدیک به گردن به طور معمول باعث فلج در قسمت بزرگی از بدن می شود تا یکی از قسمت های تحتانی کمر (1).
آسیب نخاعی سبب تخریب مسیرهای حسی و حرکتی در محل آسیب و در نتیجه ابعاد پاراپلژی می گردد. این اصطلح پزشکی به عنوان آسیب نخاعی در سگمان های گردنی نخاع تعریف می شود که عملکردهای حسی حرکتی اندام های فوقانی تحتانی و تنه را تخریب می کند و بنابراین فلج با درجات مختلف در هر 4 اندام و تنه وجود دارد که منجر به آسیب عملکردهای حسی حرکتی در سگمان های تورا سیک و لومبتر و ساکرال می گردد که بنابراین فلج اندام های تحتانی وجود خواهد داشت و البته براساس سطح آسیب ، ممکن است تنه و لگن نیز درگیر باشند . آسیب های نختعی براساس ناحیه آسیب دیده در نخاع نیز طبقه بندی می شوند.
پس از آسیب نخاع ، فرد وارد مرحله شوک نخاعی می گردد که می تواند 24 ساعت تا6 هفته طول بکشد . این مرحله با عدم وجود هیچگونه رفلکس سطحی مشخص می گردد چرا که فعالیت رفلکسی در سطح و زیر سطح آسیب متوقف می شود مثانه و روده بدون تون عضلانی یا فلاسید هستند . رفلکس های تاندونی عمقی کاهش یافته اند عملکرد سمپاتکی نیز تخریب گشته اند که این تخریب عملکرد سمپاتیکی منجر به کاهش انقباض عروقی خونی و فشار خون پایین و ضربان قلب آهسته تر و عدم تعریق زیر سطح آسیب می گردد.به محض فروکش کردن شوک نخاعی ، رفلکس ها در زیر سطح آسیب باز می گردند و بیش فعال می گردند. در سطح آسیب نیز عدم وجود رفلکس باقی می ماند چرا که قوس رفلکسی تخریب شده است.به علت اینکه طناب نخاعی زیر محل آسیب معمولا آسیب نمی بیند ، عضلاتی که از سگمان های نورولوژیک زیر سطح آسیب ، عصب می گیرند کعمولا دچار اسپاستی سیته می گردند
چگونه آسیب های نخاعی معمولا رخ می دهد ؟
تصادفات وسایل نقلیه موتوری علت اصلی SCI در آمریکا در افراد جوان است ، در حالی که ریزش سقوط علت اصلی SCI برای افراد بالا 65 سال است. اعمال خشونت و فعالیت های ورزشی / تفریحی از دیگر دلایل عمده این آسیب ها هستند. سقوط از ارتفاع قابل توجهی ، حوادث برقی ، پیچ خوردگی شدید قسمت میانی نیم تنه (1)
تقریبا نیمی از کل SCI در افراد 16 تا 30 ساله اتفاق می افتد که بیشتر آنها مرد هستند. (3)
آسیب های نخاعی
میزان آسیب نورولوژیک بستگی به موقعیت و شدت آسیب دارد دو اصطلاح کاربردی در آسیب های نخاعی ، آسیب کامل و ناقص هستند و برای تشخیص این موضوع ، پزشک متخصص پاینترین سگمان های ساکرال شامل حس ناحیه مقعد و انقباض اسفنکترها را تست می کند.
آسیب نخاعی به دوگروه طبقه بندی می شود : آسیب کامل و ناقص
آسیب کامل نخاع :
یک آسیب کامل به معنای عدم وجود عملکردی در زیر سطح صدمه است بدون احساس و حرکت داوطلبانه. هر دو طرف بدن به همان اندازه تحت تاثیر قرار می گیرند. به عبارت دیگر در آسیب کامل ، حذف کامل عملکردحسی و حرکتی نخاع زیر سطح آسیب ناشی از تخریب کامل مسیرهای عصبی صعودی و نزولی وجود دارد.
جراحات ناقص نخاع :
یک آسیب ناقص به معنای وجود عملکرد زیر سطح اولیه آسیب است. ممکن است یک فرد با صدمه ناقص بتواند یک اندام را بیش از دیگری جا به جا کند ، ممکن است بتواند قسمت هایی از بدن را که امکان جابه جایی وجود ندارد ، احساس کند یا ممکن است عملکرد بیشتری در یک طرف بدن نسبت به دیگری داشته باشد. با پیشرفت در درمان حاد صدمات نخاعی ، صدمات ناقص شایع تر می شوند(3).
علائم آسیب نخاعی
یک SCI کامل باعث از بین رفتن کل عملکرد حرکتی و حسی زیر سطح آسیب می شود. تقریبا 50% از کل SCI کامل است. هر دو طرف بدن به همان اندازه تحت تاثیر قرار میگیرند. حتی با وجود SCI کامل ، نخاع به ندرت قطع یا منتقل می شود. به طور معمول ، از بین رفتن عملکرد در اثر احتقان یا کبودی در نخاع یا به خطر افتادن جریان خون به قسمت آسیب دیده نخاع ایجاد می شود.
در یک SCI ناقص ، برخی عملکردها زیر سطح اولیه آسیب باقی می مانند. ممکن است یک فرد با صدمه ناقص بتواند یک بازو یا ساق را بیش از دیگری حرکت دهد یا ممکن است عملکرد بیشتری در یک طرف بدن داشته باشد. SCI طبق مقیاس درجه بندی انجمن آسیب های نخاعی آمریکا ASIA درجه بندی می شود:
ASIA A: آسیب دیدگی کامل نخاع است و هیچ عملکرد حسی حرکتی حفظ نشده است.
ASIA B : یک آسیب ناقص حسی با از دست دادن عملکرد حرکتی کامل .
ASIA C : یک صدمه ناقص در حرکتی ، جایی که حرکتی وجود دارد ، اما کمتر از نیمی از گروه عضلانی ضد جاذبه هستند ( می تواند در مقابل نیروی گرانش با طیف کاملی از حرکت خود را بلند کند .
ASIA D : یک آسیب ناقص حرکتی با بیش از نیمی از گروه های عضلانی ضد جاذبه است.
ASIA E : طبیعی است.
هرچه صدمات شدیدتر باشد احتمال بهبودی نیز کمتر خواهد بود.
احتقان ستون فقرات همچنین می تواند رخ دهد. اینها می توانند کامل یا ناقص باشند ، اما اختلال عملکرد نخاع موقتی است و به طور کلی طی یک یا دو روز بر طرف می شود (3)
برخی از علائم عصبی آسیب نخاعی عبارتند از : مشکلات پیاده روی ، از دست دادن کنترل مثانه یا روده ، عدم توانایی در حرکت دادن بازوها یا پاها ، احساس گسترش بی حسی یا سوزن زدن در اندام ها ناخودآگاه ، سردرد ، درد ، فشار و سفتی در ناحیه کمر یا گردن ، علائم شوک ، موقعیت غیر طبیعی سر (1)
سندرم های بالینی آسیب نخاعی
Central Cord Syndrome : این سندرم هنگامی رخ می دهد که تخریب سلولی بیشتری در مرکز نخاع نسبت به محیط آن وجود داشته باشد. در این سندرم ، فلج و فقدان حسی در اندام های فوقانی نسبت به تنه و اندام تحتانی بیشتر هستند چرا که مسیرهای عصبی اندام فوقانی مرکزیت بیشتری نسبت به اندام های تحتانی دارند. این سندرم بیشتر در افراد سالمند دیده می شود که در آنها تغییرات آرتروز سبب تنگی کانال نخاع می گردد تا جایی که در این افراد هیپر اکستنشن گردن بدون شکستگی مهرها می تواند منجر به آسیب نخاعی گردد . علائم دیگر این سندرم شامل اختلال در عملکرد مثانه ، آسیب حسی زیر سطح آسیب ، حواس دردناک مانند تیر کشیدن و سوزن و دردهای مبهم هستند.
Brown- Sequard Syndrom : این سندرم هنگامی رخ می دهد که تنها یک سمت نخاع آسیب ببیند مانند شلیک گلوله . علائم این سندرم در زیر سطح آسیب شامل فلج حرکتی و فقدان حس عمقی در سمت مشابه و فقدان حس درد و حرارت و لامسه در سمت مقابل هستند.
Anterior Spinal Cord Syndrome : این سندرم از آسیب شریان قدامی نخاع یا آسیب بخش قدامی نخاع یا آسیب بخش قامی نخاع ناشی می شود . این سندرم منجر به فلج حرکتی و فقدان درد و حرارت و لامسه می گردد. در این افراد حس عمقی سالم باقی می ماند .
Cauda Equina Syndrome : در این آسیب ، اعصاب محیطی درگیر می شوند و نه نخاع. این آسیب معمولا با شکستگی های زیر سطح L2 اایجاد می شود ومنجر به فلج فلاسید می گردد به علت اینکه اعصاب محیطی پتانسیل رژنراسیون مجدد دارند که خود نخاع ندارد ، این آسیب پیش آگهی بهتری برای بهبودی دارد. الگو های آسیب حس حرکتی هم متنوع و نامتقارن هستند.
Conus Medullaris Syndrome : این سندرم ، آسیب ناحیه ساکرال و ریشه های عصبی لومبار درون کانال عصبی را شامل می شود که معمولا منجر به یک روده و مثانه و اندام تحتانی فلاسید می گردد.
مشکلات پس از آسیب نخاعی
– آسیب پوستی و زخم های فشاری : فقدان حس ، خطر شکنندگی و آسیب پوستی را بیشتر می کند چرا که این افراد نمی توانند فشار و اصطکاک بروی پوست را حس کنند. فشار سبب کاهش خونرسانی کافی به پوست و سرانجام نکروز می شود . نواحی مستعد تخریب پوستی برجستگی های استخوانی مانند ساکروم و ایسکسوم و تروکانترها و پاشنه ها و آرنج و غیره هستند. درنگران باید از علائم احتمال آسیب پوستی آگاه باشند که در ابتدا ناحیه قرمز می شود و سپس با فشار رنگ پریده می گردد. سپس بافت قرمز با فشار دیگر رنگ پریده نمی شود که حاکی از آغاز نکروز است . سرانجام تاول یا زخم ظاهر می شود . مشکل اغلب در زیر سطح پوست شدیدتر است . اگر درمان نشود این این زخم های عمقی می تواند استخوان را نیز تخریب کند.چرخش روتین فرد در رختخواب و تشک های مناسب و نشیمنگاه نرم و مناسب ویلچر پد گذاری نواحی استخوانی و تمرینات انتقال وزن می تواند از ایجاد زخم جلوگیری کنند.
– تنفس : اختلالات تنفسی به ویژه در بیماران مبتلا به آسیب ناحیه گردنی شایع است. اختلالات تنفسی به ویژه پنومونی به عنوان اصلی مرگ در سال اول در بیماران مبتلا به آسیب نخاعی شناخته می شود. در آسیب های بالاتر از سطح C4 ف آسیب عصب فرنیک منجر به فلج کامل یا نسبی دیافراگم می گردد که این بیماران نیاز به ونتیلاسیون مکانیکی دارند.
آسیب های نخاعی گردنی پاینتر و توراسیک می توانند منجر به فلج دیگر عضلات تنفسی مانند عضلات بین دنده ای و شکمی و لاتیسیموس دورسی گردند. کاربرد تکنیک های مناسب و استاداردهای کنترل عفونت برای مراقبت تنفسی ضروری هستند.
– کاهش ظرفیت حیاتی : کاهش ظرفیت حیاتی مشکلی در بین بیمارانی است که آسیب در سطح گردنی یا بلای تورسیک دارند . در این افراد محدودیت بازکردن و اتساع قفسه سینه و کاهش توانایی سرفه به علت ضعف یا فلج عضلات دیافراگم و عضلات بین دنده ای و لاتیسیموس دورسی ایجاد می شود . افراد با درسطح 4- 6 به علت ضعف عضلات شکمی و بین دنده ای دچار کاهش توانایی سرفه کردن می شوند. کاهش ظرفیت حیاتی بر تحمل کلی فعالیت نیز تاثیر منفی زمی گذارد . تحمل کاری می تواند با تنفس کمکی بهبود یابد .
هیپوتنشن ارتوستاتیک : به عنوان کاهش بیشتر از 20 میلیمتره جیوه از فشار خون سیستولیک تعریف می گردد و در مراحل حاد توانبخشی که بیمار می خواهد تغییر پوزیشنی در بدن بدهد شایع است. فقدان تون عضلانی در شکم و اندام های تحتانی منجر به سرازیری جریان خون به این نواحی و سرانجام کاهش فشلر خون می گردد این مشکل هنگامی رخ می دهد که بیمار می خواهد از وضعیت طاقباز به قائم برود یا می خواهد به طور سریع پوزیشن خود را تغییر دهد. که علائمی همچون سر سبک شدن ، سرگیجه و حالت تهوع ،رنگ پریدگی و از دست دادن هوشیاری است که در این حالت بیمار باید سریعا به حالت خوابیده بازگردد و یا اگر در حالت نشسته است به عقب متمایل شود و پاها بالا آورده شوند و یا اگر خوابیده است ، سر تخت پایین برده شود تا زمانی که علائم فروکش کنند. اگر فرد در ویلچر است پاها بالا برده شوند تا علائم فروکش کنند و اگر علائم همچنان باقی بودند ، پشت صندلی به عقب برده شود تا سر ، پایین تر از سطح قلب قرار گیرد . بیمار به طور مداوم باشد و در صورت نیاز با اورژانس تماس گرفته شود . با بالا رفتن تحمل نشستن و سطح فعالیت این مشکل کاهش میابد ، اما در لرخی افراد دوره های افت فشار خون می تواند تداوم داشته باشد. شکم بندها و پوشش های فشاری و جوراب های ضد آمبولی و داروها می توانند به کاهش علائم کمک کنند.
– دیس رفلکسی اتونومیک : این مسئله پدیده ای در افراد با آسیب های بالاتر از سطوح 4-6 است و علت آن نیز افزایش عملکرد رفلکسی سیستم عصبی اتونومیک در پاسخ به برخی محرک ها مانند اتساع مثانه و تحریک مثانه و دستکاری رکتال و محرک های حرارتی و درد و اتساع احشایی است که باعث افزایش ناگهانی و خطرناک فشار خون سیستولیک تا 40تا20 میلیمتر جیوه بالاتر از سطح نرمال می گردد.
اسپاسیتی سیته : اسپاستی سیته یک انقباض غیرارادی عضلانی زیر سطح آسیب است که به علت تخریب جریان اطلاعات بین نخاع و مغز ایجاد می گردد که منجر به اسپاستی سیته می شود.الگوهای اسپاستی سیته در طول یکسال اول پس از آسیب تغییر می کنند ، به طوریکه تدریجا در طول 6 ماه اول افزایش می ابد و در حدود یکسال پس از آسیب به یک سطح یکنواخت می رسد. اسپاستی سیته می تواند منجر به اسپاسم های تونیک و مزمنی گردد که با محرک های حسی مانند لمس ناگهانی و عفونت می تواند تحریک و تشدید شود . یک سطح متوسط اسپاستی سیته در توانبخشی این بیماران می تواند کمک کننده باشد چرا که می تواند به حفظ توده عضلانی وپیشگیری از زخم های فشاری با تسهیل جریان خون و کمک به دامنه حرکتی و تحرک در تخت کمک کند . یک افزایش ناگهانی اسپاستی سیته در توانبخشی این بیماران می تواند کمک کننده باشد چرا که می تواند به حفظ توده عضلانی و پیشگیری از زخم های فشاری با تسهیل جریان خون و کمک به دامنه حرکتی و تحرک در تخت کمک کند. یک افزایش ناگهان اسپاستی سیته می تواند حاکی از مشکلات پزشکی دیگر مانند عفونت مثانه و آسیب پوست و یا تب باشد. اسپاستی سیته شدید می تواند بسیار ناتوان کننده باشد که باید با داروها کنترل گردد. مدیریت و کنترل اسپاستی سیته در استقلال عملکردی بیمار بسیارمهم است.
استئوپروز : به علت عدم کاربرد استخان های بلند به ویژه در اندام تحتانی احتمال استئوپروز وجود دارد. پس از یکسال از آسیب اولیه ، استئوپروز می تواند انقدر پیشرفت کرده باشد که باعث شکستگی های پاتولوژیک گردد. شکستگی های پاتولوژیک در ناحیه سوپراکوندیلار فمور و پروگزیمال تیبیا و دیستال تیبیا و ناحیه اینترتروکانتریک فمور و گردن فمور شایع هستند. شکستگی های پاتولوژیک معمولا در اندام فوقانی دیده نمی شوند . ایستادن روزمره با یک فریم ایستادن می تواند آغاز استئوپروز را به تاخیر بیندازد. البته این روش بحث برانگیز است و هنوز توافق کاملی بروی آن وجود ندارد. برنامه ایستادن باید مطابق با فعالیت های روزمره زندگی بیمار پس از مرخص شدن باشد.
اسنخوان سازی هتروپیک : استخوان سازی هتروتوپیک یا استخوان اکتوپیک ، استخوانی است که در موقعیت های اناتومیک غیر طبیعی ایجاد می شود و در اثر کلسیفه شدن بافت پیوندی اطراف مفصل رخ میدهد. اغلب در عضلات اطراف هیپ و زانو ایجاد می شود اما به طور اتفاقی ممکن است در آرنج و شانه ها نیز ایجاد گردد . اولین علائم تورم و گرما و تب و کاهش دامنه حرکتی هستند . آغاز استخوان سازی هتروتپیک معمولا یک تا 6 ماه پس از آسیب می باشد. علائم اغلب در کار درمانی قابل تشخیص هستند حتی هنگامی که رادیولوژی نیز چیزی را ممکن است نشان ندهد. درمان عبارت از دارو و حفظ دامنه حرکتی در مرحله اول شکل گیری فعال استخوان برای حفظ دامنه حرکتی عملکردی است . اگر استخوان سازی به حدی پیشرفت کند که فلکشن هیپ را محدود کند ، نامتقارنی پلویک در وضعیت نشسته رخ می دهد که منجر به دفورمیتی های تنه مانند اسکولیوز و کیفوز و آسیب پوست در توبروزیته ایسکیال و تروکانترهاا و ساکروم می گردد. پوزیشن دهی در رختخواب و ویلچر و تمرینات دامنه حرکتی روزانه می تواند در پیشگیری و کنترل آن موثر باشد. به علت اینکه اولین تظاهر این آسیب ، معمولا محدودیت دامنه حرکتی است درمانگر باید در هرجلسه در مانی حرکتی را به ویژه در موارد بیماران دارای عضلات اسپاستیک ارزیابی کند.
عملکرد روده و مثانه : عملکرد روده و مثانه در سگمان های ساکرال کنترل می شوند. بنابراین همهافرد دچار آسیب کامل بالاتر از سطح توانایی شان در کنترل ارادی روده و مثانه را از دست می دهند . با حضور فعالیت رفلکسی اما بدون کنترل ارادی کورتیکال ، فرد قادر به ادرار و مدفوع به صورت رفلکسی می باشد.
درد:درد حاد و مزمن در این بیماران شایع است و دو نوع درد در این بیماران طبقه بندی می شود که نوع اول به علت یک واکنش نرمال در برابر محرک دردناک شبیه التهاب و پارگی بافت ایجاد می شود مانند دردهای بافت نرم موضعی بالاتر از سطح آسیب که مرتبط با آسیب و درد شایع در شانه بیماران تتراپلژی هستند.
تنظیم حرارت : بسیاری از بیماران قادر به تنظیم حرارت بدن نیستند که می تواند منجر به کاهش حرارت بدن یا افزایش حاد ناگهانی گرمای بدن شود. آموزش اهمیت حرارت نوترال و پیشگیری از تماس پوست با آفتاب و حرارت های شدید بخش مهمی از برنامه درمانی است .
خستگی : عوامل روانشناختی و فیزیولوژیک و محیطی همه به خستگی این بیماران مرتبط هستند. درد مداوم و داروهای ضد اسپاسم و استراحت طولانی مدت در رختخواب از فاکتورهای جسمانی هستند که باعث احساس خستگی و خواب آلودگی بیمار می شوند و با اصلاح شرایط میتوان به بهبود وضعیت کمک کرد.
ترومبوزوریدی عمقی : DVT شکل گیری لخته خون اغلب در اندام های تحتانی یا شکم یا پلویک است . ممکن است این لخته بیشتر گسترش یابد و از دیواره ورید کنده شود و یک آمبولی را شکل دهد که برای زندگی بیمار خطرناک است چرا که آمبولی می تواند جابجا شده و جریان خون ریوی را مسدود کند . درمانگر می تواند با مشاهده هر عدم تقارنی در سایز و رنگ و حرارت اندام های تحتانی از ایجاد این اختلال پیشگیری کند. هنگامی که DVT تشخیص داده شد فرد باید استراحتمطلق بگیرد و از داروهای ضد انعقاد خون برای اجتناب از آمبولی استفاده کند.
ارزیابی کاردرمانی در مبتلایان به آسیب نخاعی
ارزیابی و مراجع مبتلا به آسیب نخاعی فرآیندی مداوم است. ارزیابی اولیه از اطلاعات پزشکی می تواند اطلاعات شخصی بیمار و تشخیص و تاریخچه ای از دیگر مشکلات فراهم کند . اغلب ارزیابی اولیه سخت است چرا که بیمار معمولا درد داردو گیج است . بنابراین درمانگر باید در انتخاب زمان و نوع وابزار مورد نیاز ارزیابی منعطف باشد. برنامه ریزی ترخیص باید از همان اارزیابی اولیه آغاز شود. مداخلات کار درمانی نیز باید در زودترین زمان ممکن ۀآغاز شوند. قبل از تکمیل یک ارزیابی جامع ، می توان از ارزیابی های خلاصه برای انجام مداخلات ضروری زودهنگام کثل اسپلینت و پوزیشن دهی استفاده کرد . به عبارت دیگر درمان در حالیکه ارزیابی در حال پیشرفت است ، در جریان است.
وضعیت آکوپیشنال و روانی – اجتماعی فرد : مطابق با نگرش های top-down . مرجع مدالر که از اصول فلسفی رشته کاردرمانی در فرآیندهای ارزیابی و درمان هستند ، ارزیابی با گرفتن نیمرخ اکوپیشنال فرد شامل کسب تاریخچه اکوپیشنال و تعیین اهداف مراجع آغاز می شود. با توجه به طبیعت حاد و مخرب آسیب نخاعی باید ابتدا فاکتورهای شخصی که برای بقا ضروری هستند مورد بررسی قرار گیرند.
در حالیکه کاردرمانگر در آغاز مشغول ارزیابی و درمان این فاکتورهای شخصی جسمانی است ، او می تواند همزمان مراجع را در اکوپیشن های مورد اولویتش مشغول کند. از طریق ارزیابی تاریخچه اکوپیشنال و آغاز مداخلات درمانی براساس آن ، درمانگر می تواند وضعیت تطابق روانی – اجتماعی فرد با ناتوانی و زندگی را به صورت کلی مشاهده کند . این مرحله ارزیابی بسیار برای ایجاد تفاهم و اعتماد بین درمانگر و بیمار حیاتی است چرا که مشارکت و پیشرفت در مراحل توانبخشی را تسهیل می کند.
وضعیت جسمانی : قبل از ارزیابی وضعیت جسمانی فرد احتیاط پزشکی خاصی مانند بی ثباتی اسکلتی و مشکلات دیگر بیماری باید در فرآیند ارزیابی و درمان مدنظر قرار گیرند.
پیش آگهی بهبودی :
پیش بینی پس از آسیب نخاعی بستگی کامل یا ناقص بودن آسیب دارد . اگر در آسیب های کامل ، حس و بازگشت حرکتی پس از 24- 48 ساعت از آسیب زیر سطح آسیب رخ ندهد ، عملکرد حرکتی احتمال خیلی کمی برای بازگشت دارد. اما به هر حال بازگشت نسبی یا کامل به یک ریشه عصبی نخاعی زیر شکستگی می تواند در طول 6 ماه پس از آسیب بدست آید. در آسیب ناقص ، بازگشت پیشرونده عملکرد حرکتی ممکن است که البته میزان و سرعت این بهبودی غیرقابل پیش بینی است. در بیماران با آسیب کامل عضلات در ناحیه zpp قابلیت تقویت و ایجاد تغییرات عملکردی قابل توجهی دراند. در هر صورت هرچه مدت زمان آغاز بهبودی بیشتر باشد احتمال بازگشت کمتر می شود . بیشترین میزان بهبودی خودبخودی در 3 ماه اول اتفاق میفتد . می توان از نکات زیر برای درک بهتر فرآیند بهبودی استفاده کرد :
شدت آسی اولیه می تواند تعیین کند که آیا احتمال بهبودی وجود دارد که البته هنور ارزیابی برای این شدت وجود ندارد و پیش بینی براساس بیماران گذشته است .
آسیب های ناقص احتمال بیشتری برای بهبودی دارند هرچند که بازهم تضمینی وجود ندارد.
بیشترین احتمال رخداد بهبودی در چند هفته اول آغاز می شود . بنابراین هروزی که بدونبازگشتی در عملکرد می گذرد به معنی کمتر شدن احتمال بهبودی است.
کار و تلا ش سخت برای بهبودی منجر به بازگشت عملکرد عصب نخواهد شد.
توانبخشی بروی میزان بهبودی تاثیر نمی گذارد هدف توانبخشی پیشگیری از مشکلات پزشکی بیشتر از طریق آموزش و حفظ و بهبود قدرت مهارت های موجود برای به حداکثر رساندن عملکرد و مطلوب سازی سبک زندگی بیمار و خانواده و در نتیجه حفظ سلامت عمومی فرد در یک حالت آماده بهبودی است .
درمان پزشکی و جراحی
بلافاصله پس از وقوع یک آسیب احتمالی نخاع ، از فرد هوشیار باید درباره حس پوستی و فلج عضلات اسکلتی قبل از اینکه حرکت داده شود ، سوال پرسیده شود. قبل از جراحی باید مهره ها به خوبی ثابت شوند و حرکتی در مفاصل بیمار صورت نگیرد تا احتمال شدیدتر شدن آسیب از بین برود . اهداف اصلی درمان پزشکی اصلاح و ثبات راستای نرمال مهره ها و حذف فشار از ساختارهای نورولوژیک تحت فشار است . در زودترین زمان ممکن یک ثبات دهنده متحرک مثل کلار گردنی برای آسیب های گردنی و یا بریس توراسیک برای آسیب های ناحیه توراسیک فراهم می شود . این ثبات دهنده ها اجازه می دهند فرد بتواند در کمتر از یک تا دو هفته پس از اسیب می تواند از شدت و ایجاد آسیب های ثانویه مانند ترومبوز عمقی وریدی و کانتر کچر مفصلی و به خطر افتادن سلامت جلوگیری کند.
منابع:
1. https://www.healthline.com/health/spinal-injury.
2. https://www.shepherd.org/patient-programs/spinal-cord-in.
3. https://www.aans.org/Patients/Neurosurgical-Conditions-an.